اخبار و رودیدادها

بندگی


خلاصه :

  روزي ابراهيم ادهم غلامي خريد واز اوپرسيد:«نام تو چيست؟». گفت :«هر نامي كه تو برمن بگذاري»پرسيد:«غذاي تو چيست؟»گفت:« هر غذايي كه تو به من بدهي.»پرسيد:«چه مي پوشي؟»گفت:هرچه توبر من بپوشاني»پرسيد:«چه

 

روزي ابراهيم ادهم غلامي خريد واز اوپرسيد:«نام تو چيست؟». گفت :«هر نامي كه تو برمن بگذاري»پرسيد:«غذاي تو چيست؟»گفت:« هر غذايي كه تو به من بدهي.»پرسيد:«چه مي پوشي؟»گفت:هرچه توبر من بپوشاني»پرسيد:«چه كار بلدي؟»گفت:«هر كاري كه تو از من بخواهي.»پرسيد:«چه خواسته اي داري؟»گفت:«بنده را با آرزو و خواسته چه كار؟»ابراهيم ادهم خطاب به خود گفت:«اي بيچاره!آيا تو در همه ي عمر،خداي تعالي را اين طور كه اين غلام بنده ي توست، بندگي كرده اي؟ اكنون بندگي را از اين غلام بياموز».

 

 

 

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

دختران